< بایگانی مرداد ۱۳۹۶ :: این روزهای من

این روزهای من

مــــــــاراهــــــــمه شـــــــــــب نمیبـــــــــردخـــــــــابــــــــ

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

اخرین روزمرداد

گاهی می مانی بین همه ی این بودن هاونبودن ها..

نمی دانی باشی یانباشی...کمرنگ باشی یامثل افتاب امروزپررنگ!

آبی باشی وخالص یاتیره باشی وسرد!!عشق بورزی ودوست بداری یاسنگ باشی ونگاه کنی...

دنیای عجیبی است...انقدرعجیب که روزی چشم بازمیکنی ومیبینی درانبوهی ازابهام میان آن اتفاق خوب که دلت رااحاطه کرده گیرافتاده ای وشروع میشودشاعرانه سخن گفتن هایت

وپررنگ میشودنگاه های معنادارت...


+مامان ی چندروزی نیست ومن حسابی درگیرکارهای خونم دیروزواسه ناهارعدس پلوگذاشتم وواسه شام ماکارونی دیگه چیزی درتوانم نیست://چهارروزبعدی روچی کنیم؟!!!

+تولدحانیه امروزه هنوزچیزی نگرفتم واسش-_-البته مسافرته زنگ زدم تبریک گفتم فعلن:))

چقدکادوگرفتن سخته خیلی دوس دارم کادوبگیرم واسه بقیه چه بامناسبت چ بی مناسبت ولی همیشه کاره سختیه واسم ک عایاخوشش میادیانه؟!چی بگیرم من-_-

۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۳ ۰ نظر
گیسو

رویا...

نشسته جلوم وداره باذوق واسم حرف میزنه وتعریف میکنه

ومن غرق شدم تورویای خودم اصن نمیفهمم چی میگه فقط باسرتاییدمیکنم...

۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۸ ۱ نظر
گیسو

اینده مبهم است:)

وقت خیلی کمی دارم واسه انتخاب رشته وهنوزم تصمیمم کامل نگرفتم:/

به تربیت معلم علاقه دارم ولی شهرمافقط اموزش ابتدایی میگیره ک خوب نمیشه زیادادامه دادوبه قول خودمون ب درجات عالیه واین حرفارسید://

اصن نمیدونم چیکنم خیلی درگیره ذهنم یکم تصمیم گیری نهایی سخته طوری ک حتی ب سال بعدم فک میکنم البته انتخاب رشته میکنم چیزایی ک فقط دوس دارم وشهرهایی ک مدنظرمه اگه نشدشایدبمونم بازم معلوم نیس-_-

رتبم خیلی لب مرزه واسه رشته هایی ک میخام اگ روزانه نیارم شایدبرم پردیس ک خوب ظرفیت پذیرش فوق العاده پایینه وقبولی سخت...

به شهرهایی ک دوره هم فک میکنم ولی بعضی هاشون شهرهای گرمی هستن ک شهرماچون کوهستانیه وسردیکم شایداذیت بشم اگه بخام بزنم اونارو..نمیدونم فعلن:/

خلاصه ک بدوضعیه-__-


+انتخاب رشته کردگانیم:)



۲۴ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۳ ۴ نظر
گیسو

مشهد+نتایج کنکور

یکشنبه ساعت10:30شب رفتیم مشهدخیلی دلم تنگ شده بود

تافهمیدیم جوابااومده4تایی رفتیم حرم بعدنمازظهروعصرتوحیاط حرم(صحن جامع رضوی)

سایت بازشد...نگاه پدرم ب کنبدنگرانی های موج زده توچشم مادرم ونگاه مضطرب خواهرم...

وگریه های بلندمن...

نشدچیزی ک میخواستم..نشد...

بایدبرم دگه توان موندن وشکست دوباره روندارم...

خدایاعاقبت همه ی ماروبخیرکن


۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر
گیسو

تهران گردی

پیش بسوی تهران:))
۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۴ ۰ نظر
گیسو

تولده خواهرکوچیکه^_^

سلام:)

28ام تولدخواهرم بودومن حانیه ام دعوت کرده بودم:)

خیلی خوشیدبه همه مخصوصابه خودم^_^

بعداینک مهمونارفتن والدین رفتن خونه مامانبزرگه حانیه روواسه شام نگه داشتم

وبعدازمدت هاکلی حرفیدیم:))

+میگم این فیلم عاشقانه چقدخوبه*_*

+جمعه باشه باوالدین بری نمازجمعه

مامانبزرگه ابگوشت بارگذاشته باشه

ازمسجدمستقیم بری خونشون براناهار

بعدشم یه خواب بعدازظهرتابستانی:))

داریم ازاین روزبهتر...



۰۱ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۵ ۲ نظر
گیسو